Loristan-Türk

Tuesday, December 18, 2012



وضعيت شعر تركي در استان لرستان

مصاحبه با  همایون علیدوستی خالق کتاب یاشاسین شهر کیان
نوت سؤزوموز: در اين  نوشته يكجا عبارت استانهاي آذري زبان بكار رفته كه نادرست است و ميبايد به جاي آن استانهاي آزربايجاني بكار مي رفت. 
1-در مورد کتاب جدیدتان یاشاسین شهر کیان توضیح دهید؟
به نام حضرت دوست که هر چه هست از اوست. این کتاب در برگیرنده بیش از پانصد بیت شعر به زبان ترکی رایج در استان چهارمحال و بختیاری است که نخستین بار در نوروز سال 88 بصورت لوح صوتی به همت شرکت سروش تهیه و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
کتاب حاضر به کوشش انتشارات سوره مهر در یکصد و چهل صفحه به چاپ رسیده که می توان گفت اولین مجموعه شعری است که به زبان ترکی در استان چهارمحال و بختیاری انتشار یافته است.
2-چه انگیزه ای سبب شد تا شما دست به خلق این اثر هنری بزنید؟
انگیزه اصلی من در سرودن این منظومه حفظ ارزشهای فرهنگی پیشینیان این دیار و پاسداشت زحمات و تلاش های آنان و همچنین زنده نگهداشتن زبان ترکی رایج در این استان است که اگر اندکی مسامحه شود این زبان در معرض فراموشی قرار می گیرد. علاوه بر این، ارائه ی این منظومه ایجاد نوعی حس نوستالژی و ارتباط مردم با دنیای پر خاطره ی زمان های گذشته می باشد.
3-این کتاب در چه ساختار شعری قرار می گیرد؟
از حیث ساختار شعری کتاب یاشاسین شهر کیان در زمره ی منظومه های بلند روایی قرار می گیرد قالب این شعر مثنوی و هم وزن منظومه ی حیدر بابای استاد شهریار است که از حیث محتوایی نیز قرابت هایی با آن منظومه دارد.
4-آیا اثر شما صرفاً جنبه ی شعری دارد و یا از ابعاد دیگر نیز قابل تأمل و توجه است؟
بنده تصور می کنم شعر یاشاسین شهر کیان نه تنها از جهت شعری بلکه از حیث تاریخی، جغرافیایی، مردم شناسی و ادبیات فولکلوریک، آداب و رسوم،  آیین ها، ضرب المثل ها و لالایی های رایج در روستاهای استان قابل توجه  است و بیشتر روستاهای استان هنوز با این خرده  فرهنگ ها زندگی می کنند و خوشبختانه هنوز با آنها در ارتباط هستند.
5-وضعیت کنونی  شعر ترکی در استان را چگونه می بینید؟
شعر ترکی در استان جدی گرفته نشده چه در گذشته چه اکنون البته در بین گذشتگان شاعرانی نظیر میرزا حبیب دستان و دهقان سامانی اشعاری را به ترکی سروده اند که شمار آنها بسیار اندک است ولی انتظار می رود با تشکیل انجمن های ادبی ویژه ترک زبانان این فصل در تاریخ ادبیات استانمان نمود بیشتر و قابل توجهی پیدا کند.
6-آیا فکر می کنید جایی برای تلاش بیشتر و نگاه بیشتر به شعر محلی همانند ترکی، لری و...... حس می شود؟
قطعاً اگر مسئولان استان بویژه مسئولان نهادهای فرهنگی نگاه مثبتی به این مقوله داشته باشند می تواند در شکل گیری ادبیات بومی و محلی با زبان های محلی مؤثر باشد. ما چه بخواهیم چه نخواهیم زبان های محلی بخشی از فرهنگ کشور ما را به خود اختصاص داده و باید این پدیده را به عنوان یک فرصت فرهنگی ارج نهیم و در بالندگی آن بکوشیم.
7-از نظر خود شما مخاطبان استانی و کشوری، چه میزان با این کتاب رابطه برقرار می کنند؟
تا آنجا که بنده سراغ دارم کسانی که قبلاً نوار صوتی این شعر را گوش داده اند ارتباط خوبی با آن برقرار کرده اند و حتی در مواردی از این شعر به عنوان تسکین بخشی برای آلام و رنج های خود بهره برده اند. البته اگر نظر سنجی صورت بگیرد شاید بتوان مستندتر در این باره سخن گفت.
8- با توجه به سلیقه نسل جوان به نظر شما جوانان امروزی ارتباط خوبی با این شعر برقرار می کنند؟
بسیار رضایت بخش  بوده است. مواردی را سراغ دارم که برخی جوانان که با زبان ترکی آشنایی نداشته اند به کمک بزرگترها و پدران و مادران خود در صدد آشنایی با محتوا و معانی شعر برآمده اند. که همین مسأله باعث شده فرزندان و پدر و مادرها برای مدتی کوتاهی هم که شده در کنار هم بنشینند و پیرامون یک مقوله فرهنگی با هم گفتگو کنند.
9-شما چه راهکاری برای آشنا شدن نسل جدید با شعر محلی پیشنهاد می دهید؟
بهترین راهکار برای گرایش نسل جوان به فرهنگ خودی تولید آثار فرهنگی نظیر داستان- نمایشنامه و شعر و ترانه با زبان های محلی است که نهادهایی همچون صداو سیما باید در این امر پیشقدم باشند. در حال حاضر حتی سرودها و ترانه هایی که از صدا و سیمای استان پخش می شود مربوط به استان های آذری زبان است که مردم بویژه جوانان نمی توانند با آنها ارتباط برقرار کنند.
10-وضعیت نشر، توزیع و انتشار کتاب در کشور ما چگونه است و شاعران و نویسندگان عمدتاً با چه مشکلاتی روبه رو هستند؟
شما خودتان شاهد هستید که وضعیت مطلوبی ندارد چه از نظر بهره مندی مادی برای خالق اثر و چه از نظر شیوه توزیع و انتشار در سراسر کشور اگر امروزه شاعر یا نویسنده ای اثری را تولید می کند خودش باید گلیم خودش را از آب بکشد و برای فروش و معرفی کار خود اقدام کند که نتیجه ای جز خستگی و بعضاً پشیمانی از ادامه کار ندارد.
11-در پایان چنان چه صحبت خاصی دارید و یا زمینه و موضوع خاصی در این حوزه مد نظرتان است، بفرمایید.
از همه عزیزان بویژه دست اندرکاران حوزه ی هنری استان و کشور که بنده را در چاپ این اثر یاری دادند صمیمانه تشکر می کنم و به آنها خسته نباشید می گویم.  




یکشنبه چهارم دی 1390

Monday, July 30, 2012




http://shahre-ben.blogfa.com/

برخي ازضرب المثل هاي تركي شهر بن
1- آشه داشانا گولمَن ،كه سني آشي ده داشار = به كسي كه آشش سر مي رود نخند كه روزي آش توهم سر مي رود.
2- قاپه بير پاشنادا گزمز = در روي يك پاشنه نمي گردد.
3- اُوت قويير قاپوما = آتش پشت درب خانه ام مي گذارد.
4- بيز اُولدوك اُوقوره گِجَه آياييدون اولده = ما دزد شديم شب مهتاب شد.
5- ياييرم اَتين ياق لوسونه يا ييرم اورك آق روسونه = يا مي خورم گوشت ودمه يا مي خورم درد شكم .
6-تيلكِه تيلكيَّه ديير ، تيلكِه قويروقونا = روباه به روباه ميگه ، روباه به دمش
7- سن آقا من آقا ،اينك لَره كيم ساقا = تو آقا من آقا پس گاوارا كي بدوشه
8-بيزهريانه اَلَّديك خلخ كته بلَّده= ماهركجا رانشانه گذاشتيم مردم رفتند گشتند.
9- آروات اولره خان دور، بيلمير داغ دا نه بوران دور= زن در خانه خان است نمي داند در كوه چه طوفان ست.
10- بيزهريانا ميخ توخودوك خلخ گِته طُويله ميخ توخوده = ما هركجا ميخ كوبيديم مردم رفتند ميخ طويله كوبيدند. 
11-سازه اورگتمن خلخه كه دول آتار بُيني يا = ساز را به كسي ياد نده كه تنبك را ميده دستت.
12-اونّا مونّا سُوزي اولسون ، هُورمليكده گوزي اولسون = صحبتت پيش اين و اون باشه اما چشمت به بافتني من باشه
13- هريره گتّي اوگونان عاقل ، مشكلي دوشنه اَلي چاقل = هركجا رفتي عاقل باش كا اگر مشكلي برات پيش آمد دستت باز باشه
14- گت چورك يه سوز اورگن = برو نون بخور حرف ياد بگير
15- بير يريه گول قوي بير يريه تورپاخ = يه طرفت خاكستر بذار ، يه طرفت خاك
16- دريا قيراقونا گتيك دريا قوروده = كنار دريا رفتيم دريا خشكيد
17-هام كيمه اويشايا يول ورمن = همه كس رابه خانه راه مده
18- هام كيمه بير گوزودن باخ مان = همه كس را با يك چشم نگاه مكن
19-  آروادون آخور رنگه آغلاماكدور= زن رنگ آخرش گريه است
20-خلخه قينادوم باشوما گلده = مردم را مسخره كردم سرم آمد.
21- كوپَك اوزونه باخار ، سوموك سويار = سگ به خودش نكاه ميكنه استخوان ليس مي زنه
22- آقلاميانا اَمجَك يوخ = براي گريه نكرده پستان نيست.
23- قيزيم سنه دييرم گلينيم سن اشيت = دخترم به تو ميگم عروسم تو بشنو.
24-اُجوركه اَكدي اُجورده بيچَري =  آن جور كه كاشتي آن جور هم برداشت ميكني.
25-گت پاييز گلي قوز آل = برو پاييز بيا گردو بگير.
26-تيلكيّه گَرَك يوواسه دمينه قوواي= روباه را بايد از جلوي لانه اش فراري بدي.
27- وِرآجا ، گِت حاجا = بده به گرسنه برو حج
28-آلجاقدا ياتانه سيل آپارور ، اوجا داياتانه يل آپارور=  پايين خوابيده را سيل مي برد، بلندي خوابيده را باد.
29-الله سَنه عقل ورسين ، منه پول = خدا به تو عقل دهد به من پول
30-نه طلوق تيكن بيز واروم ، نه اره ورن قيز واروم = نه براي مشك دوختن سوزن دارم نه براي شوهر دادن دختر.
31- خالام بيلده ، عالام بيلده = خاله ام فهميد ، عالم فهميد
32-خلخ بيزه آلمير آت آردونا ، بيز خلخه آلاك ايپ آردونا = مردم مارا كنار اسبش نمي گيره ما آنها را كنار طنابمان بگيريم.
33- گِچن گونَره گون چالماز= براي روزهاي گذشته آفتاب ديگر نمي تابد.
34-گلجي سوقان ساتما گا كه = آمدني براي پياز فروشي كه .
35- آت مان آباي ، تانه باباي = عبا تا ننداز ، پدرت رابشناس .
36-قورقا چاشت اولماز، كوركن پشت اولماز= برشته گندم ناهار نميشه ، داماد پشت نميشه
37-آل داليا آبايه ، ايترميي بابايه = بنداز پشتت عباتا ، گم نكني بابا تا
38-كِچَلَه دِدِلَر يودي باشيه ، دِدِه هوردوم آتوم دالوما = به كچل ميگن سرتا شستي،ميگه بافتم انداختم پشتم
39-دوبيّه ديلَّرنيه بويني اَگيريدير ،دير هارام دوزدوركه بوينوم دوز اُولا= به شتر ميگن چرا گردنت كجه ميگه كجام راسته كه گردنم راست باشه
40-بيچاق دسَّسَينه كَس مَز= چاقودسته خود رانمي برد.
41-گول دَن قاخير ، تورپاخ تا اوتورير= از خاكستر بلند ميشه رو خاك ميشينه.
42-اَل اَله يويار، اَل دَه اوزه يويار = دست دستا مي شوره ، دستم صورتا مي شوره.
43- گيران چورك يِمَن ، مفت دانوشاي = نان گران نخور مفت حرف بزني.
44-دولان پالاسا ، قال قارايازا = به پيچ به پالتو ، بمون تا بهار.
45-تووقي ساتمان، جوجه آلابيل مي = مرغ را نفروش ، جوجه نمي توني بگيري.
46-بيز هريانا ميخ توخودوك ، خلخ كِتِّه دبّه آشته = ما هركجا ميخ كوبيديم ديگري رفت پوست انداخت .
47- اَريشتنين ايچنه چاس، آستانادان گچنه چاس = تا خوردن آش رشته ، تا رد شدن از پل.
48- آقاچ قورده اوزونن عَمله گلير = كرم درخت از خودش به وجود مي آيد.
49- بير ايتير ديم ، بير تووان ورديم = يكي گم كردم ، يكي تاوان دادم.
50-طالاقونه ورده ، طولوغونه ورده = طلاقش را داد ، مشكشم داد.
51-نه اوز ور، نه اوز آل = نه روبده نه رو بگير.
52-اوزوم الديم اوزومه ، دونيا گَلدِه گوزومه = خودم به خودم كردم دنيا پيش چشمم آمد.
53- گيونده قوَّتينه ، سيركَه دوشته موقتينه = به قدرت خود باليد ، سركه درجانش افتاد.
54-كيم ييه ، كيم باخا = كي بخوره ، كي نگاه كنه.
55-آقاچ قابلامادا حالوا يميبم آقزوم شيرين اولا = در قابلمه چوبي حلوا نخودم دهنم شيرين بشه
56- دنياهِه ييرو تيكير = دنيا را مي خورد و مي دوزد.
57-اولده اَليم سويه ، اولماده خمير سويه = شد آب دستم نشد آب خمير.
58-يانوخ يرينه آچار = سوختني جايش را باز مي كنه .
59- شاه گلده كنديميزه ، اول بيزه دوم سيزه = شاه آمد به شهر ما اول به ما بعداً شما.
60- سن وردي من اولدوم = تو زدي من مردم.
61- سوز ايكه چاي ايكه = حرف دوتا چايي دوتا.
62-اينَگي ساتمان تووق آلابيل مي = گاو تا نفروش مرغ نمي توني بگيري.
63-حلال حلاله كِتِّه آسمانا : حلال حلالش رسيد به آسمان.
64-ياقوشه خلخه گلير ، دامجوسه بيزه گلير = بارانش براي مردم مي بارد ، چكه اش براي ما.
65-كورده اوه يول وِرميلَر، تفنگينه آسير گِره اووَه = كُرد را به خانه راه نمي دهند تفنگش را بالاي اتاق مي اندازد.
66-قارون بوغازدان بير قَريش آشاقودور = معده از دهان يك وجب پايينه.
67-تيكه كه آغِزدان دوشته ، دوشر اَتَگَه = لقمه كه از دهان افتاد، مي افتد جلوي آدم.
68-بوره سينده ، آرواده اولده = كسي كه در برداشت گندم نفر آخر باشد زنش مي ميرد.


شعر ترکی بين كنده

شعرم براي شهرم -  این شعررا من چندسال پیش تو رادیو خوندم

                                                  ( بين كنده)

http://shahre-ben.blogfa.com/category/6
 
بین ترپاقه  طلا دیر                                            بورا عجیب سرا دیر
دوران گچیردیپ قدیم                                          گوروپ سخلیگه هرکیم
افغان داغه دوروپ دیر                                         دوشمن اونگه توتوپ دیر
تاریخ بو کـنته  یکه                                              هر ورقــه بیـر سکه
کندیم  خلخه مذهبه                                             ولایته   ٬ مکتبه
حجاب بوکنته گول دور                                         دوشمن گوزونه کول دور
اوشـاخ لاره خدایــــــه                                          شهید   لره  فدایــــه
هروقت وطن جان ایستر                                      کندیم  قانه  تمیز تر
توکــر خدا  یـولـونا                                                امام زمان(عج) خوشونا
خلخیم دیله تورکودور                                           خداگونه  بور کودور
شمال دان سده یول دور                                       جنوب دویکورده یول دور
سراٌو گدیر داغ لارا                                               بـونٌو گـدیـر چای  لارا
سراٌو سید بادون مرد                                            بـونٌو بابا پیر احــمـد
هرمــلــده بیر صفا                                               قوزی٬ لابـا رو٬ نـســا
گول تپیو٬قافارقاش                                               آشــاق مـلیـو٬ آقا ش
قارا یـوله  اوجـادا                                                  قالا واره   بــورادا
کوچـلره ٬ بی ریـا                                                 قـنشــولاره ٬  کیمیا
ایکه کورپه  قدیمه                                                خیره الیر گوزومه
الله یارو٬حاج مهدی                                              بوکورپو لرین آدی
حامام واره باستانه                                               قـالوپ حـله آستانـه
آشاق باغ لار بی مثال                                           قوزآقاچه چن صد سال
عجیب صفایی واره                                                قدیـم  چورگه  بـاره
میرزا٬بینین قوجاسه                                               گدیپ قالوپ  دوواسه
میرزا حبیب دستان                                                ایشیخ لنیپ بو بستان
گیردٌوبینین گوزودور                                                بولاق سویه سوزودور
گیردٌو داغه حکایت                                                  داشلارگوزه هر آیت
قوناخ بو یرده خوش دور                                           غمه اورک ده بٌش دور
گــلیـن وطنـیم خـلخه                                             یویون اورگیـن تــلخه
بورا  جـانـا جلا  دور                                                 چارماحالا  صفا دور
گلین که خوش گلدیـیز                                            قویون گوزه قدمـیز
اگر سوزوم دول ماده                                               تورکه حالیز اٌول ماده
گـلـین بورا تا دیـیـم                                                 فارس سوزومه الییم
تورکه سیزه سوغاته                                              خوش الـیر هر اوغاته
                                                                                          «جعفر نادری بنی»  
                                                  

Sunday, March 18, 2012


فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است

مئهران باهارلي- ٢٠١٠




در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در فرمان کریم خان زند به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران، مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آزربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.

اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند و بنابراين از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت اند:

الف- در اين فرمانها علاوه بر دارالسلطنه تبريز، در شمال صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان و بخشي از ولايت آزربايجان شمرده شده اند. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين دو فرمان در جنوب علاوه بر دارالسلطنه تبريز، "قلمرو عليشكر" نيز جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان فعلي نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند. .

منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود. بلوك اسفندآباد كه در گذشته آن را "قلمرو علي شكر بيگ" مي گفتند در غرب استان آزربايجاني همدان واقع شده و مركز حكومت آن در سابق روستاي قصلان-قاسيلان بوده است. اين منطقه با انتزاع از استانهاي آزربايجاني مجاور، در تقسيمات فعلي كشور در داخل استان كردستان قرار داده شده است.

فرمان دولتی کریمخان زند

فرمان تعالی شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مقام صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران خانه و جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده اند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی رسانيده بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دونيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکر، دارالسلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده، تعلیم بگريند و درس بخوانند، نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین می‌نمایند بدستور و سنن دین خود برده و دفن نمایند، عایق و مانعی جهت آنها نباشد، و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده، احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷ (١٧٦٣)

فرمان علی مراد خان زند

حکم والا شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)

منابع:

١-(فرمان عليمرادخان): اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسیهای تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)؛ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥
٢-(فرمان كريمخان): شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان زند، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول
٣-تاريخ آرتساخ (قراباغ)- از ديرباز تا ١٩٩١- تاليف اديك باغداساريان (ا. گرمانيك)- تهران ١٣٨٠- ص ١٤٤
٤-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.
٥-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨
٦-دانشنامه اسلام-ماده بهارلو
٧-آزربايجان در ادوار مختلف تاريخي، دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه ٢ مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤
٨-قراقويونلوها، فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩

توضيحات:

پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.

علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت. علی‌مرادخان زند در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند اما توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.

عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.


Home [Powered by Blogger]